چند روز پیش وقتی داشتم تو فضای ذهنم قدم می زدم،
ناگهان به یک آدم برخوردم خیلی قیافه عجیبی داشت
امّا می خندید یک نیشخند به من زد و رد شد
پشت کاپشنش نوشته بود:
من خودم را گم کرده ام هر کس خود من را پیدا کرد هر چه زودتر به من خبر بدهد
خیلی جالب بود یک آدمی هم پیدا شده بود که فهمیده بود خودش رو گم کرده
به فکر فرو رفتم و با لحن شکاکانه ای به خودم گفتم : تو چی ؟؟
دیدم من خودم رو با خیلی چیزهای که امروزه در این مدرنیته مطرح است جایگزین
کرده ام و تازه فکر می کنم بله دیگه ما خیلی کارمون درسته و حرف نداریم
به خودم گفتم : امروزه
خودم = پولم!!
خودم = لباسم و مقامم!!
خودم = حرفم و تفکرم!!
خودم = آنچه مردم می گویند : تا من این جوری باشم!!
خودم = این جوری که نمیشه ، مردم چی می گویند!!
خودم = کارم !!
امّا کسی به من نگفته بود
خودم = انسانیت،مردانگی،آزاد اندیشی
به خودم گفتم : از فردا باید همه آدمها رو بیدار کنم
باید مثل همون آدمه بنویسم پشت کاپشنم آقا من خودم رو گم کرده ام
امّا با حرف مردم چی کار میشه کرد ؟!!
وقتی روز ولادت حضرت زهرا (سلام الله علیها )می آید ،
شادی تمام وجودم را فرا می گیرد و به خودم گفتم : آیا او را می شناسی ؟
جواب می دهم که شخصیت او سرّ است و هر کسی نمی تواند این شخصیت را توصیف کند و در این مقام همچون منی نتواند بگوید شمه ای از اوصافش را
امّا چند نکته قابل ملاحظه از زندگی آن بانوی عالمیان به ذهنم آمد
1- از جملاتی که از آن بزرگوار نقل شده است جمله معروف (الجار ثم الدار ) اول همسایه بعد خودت ،
2- رسول خدا شأنی بالاتر از یک فرزند برای ایشان قائل بودند و این مطلب از لقب ام ابیها به وضوح استفاده می شود
3- رسول خدا هدیه ای به ایشان دادند به نام تسبیح حضرت زهرا (سلام الله علیها)
و همه ائمه توصیه اکید کردند که بعد از نمازهایتان بخوانید این تسبیح با فضیلت را
این اقدام پیامبر و بعد تأکید ائمه معصومین بعید نیست که به خاطر زنده ماندن نام این بانوی بزرگوار باشد .
و این یک نقطه بود از صدها خط عظمت آن بزرگوار
خیلی دلم لک زده بود یک نوشته بنویسم در این مدت خیلی فکرها به ذهنم زد
اما یک جورهایی فکر می کنم این مطلبی را که میگم مهمه چون هر روز با اون درگیری داریم
همان طور که از عنوان یادداشت معلومه ما صحبت خود رو می خواهیم با عینک شروع کنیم چیزی که خیلی ها اون رو با عنوان چشم
خودشون در نظر می گیرند
امروزه عینک ۳ استفاده مهم داره
۱- عینک داشتن برای کلاس گذاشتن ( پز دادن ) جنبه تزئینی
۲- عینک داشتن برای محافظت از نور آفتاب ( عینک دودی ) یا برای محافظت از اشعه های کامپیوتر ( عینک آنتی رفلکس )
۳- عینک داشتن برای امر مهم دیدن یا مطالعه کردن یا .. . می باشد
همه این ها رو گفتم که بدونیم
ما در مسئله دین و شناخت آن همین جوری هستیم
یعنی دین را با منافع خودمون ترجمه می کنیم
یا دین را مورد سوال قرار می دهیم
کمتر کسی پیدا میشه که برای هر سوالش بگرده ببینه واقعا جوابی هست یا نه
یعنی در مسئله دین تمام جانبه بنگرد
و جمله آخر من و خیلی های مثل من شاید فکر کردیم این دین بدون صاحب است و هر گونه جرح و تعدیل شخصی را مجاز می دانیم
امید که مولایم بیاید و بگوید : آنچه را که دلهای مردمان زنده شود و . . .
- سلام
سلام
- میشه خودتون رو معرفی کنید .
آره
- امّا شما که خودتون رو معرفی نکردید .
نه اتفاقا من خودم رو معرفی کردم
- از خودتون بگید .
من از اول بودم تا آخر هم هستم .
- ما که نفهمیدیم اگه اشکال نداره دوباره خودتون رو معرفی کنید .
باشه حالا که خیلی اصرار کردید چشم
من حقیقت هستم، شما خودتان خواستید ؛ من وجود دارم
همه فکر می کنند من را می گویند همه به من عمل می کنند
همه مرا دوست دارند خیلی ها در روبرو شدن با من مشکل دارند
و . . .
- خوب از دیدن شما خیلی خوشحال شدم .
برای چه ؟
- چون من خیلی وقته آگهی داده بودم شما را پیدا کنند و تا اکنون کسی از شما خبری برای من نیاورده است .
من که نمی فهمم
- خوب می دونید خیلی ها از هوای پاک صحبت می کنند ولی هوا را بیشتر آلوده می کنند. ( منظورم اینه که حقیقت را به حرف منحصر کرده اند ) .
این رو که من خودم هم می دونستم تازه می خواستم بگم که خیلی ها از من صحبت می کنند و حتی سر سوزنی مرا نمی شناسند .
- چه جالب من نمی دونستم .
تازه من میخواستم خیلی حرفها رو بهت بگم امّا نمی دونم به من اعتماد داری یا نه
شنیدم خیلی از این آدمها درباره من کتابهای قطور نوشته اند و می خواستند مرا توضیح بدهند و تشریح کنند
ولی من به بیشتر آنها اعتراض دارم چون می خواسته اند حرفهای خود را با قالب من بزنند و خودشون رو مطرح کنند .
- شما برای اونهایی که در حق شما این کارها رو کردند هیچ عکس العملی رو انجام ندادید .
چرا من در
وهله اول : سکوت کردم ، سکوت ، سکوت .
- سکوت ؟!سکوت چرا .
مگر شما آدمها نمی دانید سکوت سرشار از ناگفته هاست ، و این زمانی است که کسی از تو سوالی نمی کند یا می دانی توضیح سودی ندارد .
- کار دیگری انجام ندادی ؟
چرا من خودم را به خیلی ها نشان دادم تا مرا بشناسند و به بقیه بگویند : تا من هستم
و وجود دارم به آنها گفتم : هر چه می خواهید از من بپرسید تا بتوانید مرا به وضوح تعریف کنید ،و آنها هم سوالاتی کردند تا بتوانند مرا بهتر بیان کنند .
- خوب این جوری که خیلی خوب شد شما شناخته میشی دیگه ؟!!
من فقط این کارها و خیلی کارهای دیگر را انجام میدهم تا آنهایی که دنبال من هستند نه فواید من نه بخاطر سودی که از طرف من به آنها می رسد راه را پیدا کنند آنگاه که به سمت من آمدند از بهترین موهبت زندگی برخوردار می شوند و این بهترین هدیه من به آنهاست .
- به عنوان آخرین سوال می خواستم بدونم ، به نظر شما روزی میاید که همه شما رو بشناسند .
راستش من هم آرزو می کنم چنین روزی را ،
روزی که مردی از جنس محبّت به ترنم باران و به لطافت گلهای بهاری می آید
می گویند "تو آورنده همه حقیقتی و هر حقیقتی را تو آشکار می کنی تازه مهر ابطال بر همه باطل میزنی " ١
١- اشاره به قسمتی از زیارت حضرت صاحب الامر (علیه السلام ) و انّک محقّق کلّ حق و مبطل کلّ باطل
اول آفرینش
تولد انسان
. . .
وقتی میگم : نقطه شروع یاد اولین روز شروع مدارس می افتم همون روزی که می خواستیم یاد گرفتن را آغاز کنیم
و نخواستیم یاد دادن را امتحان کنیم این روز از مهمترین نقاط شروع ما آدمهاست
یعنی ما در سراسر زندگی می تونیم کلی نقطه شروع داشته باشیم
یکی اون وقتی هست که می خواهیم یک موضوع جدید را شروع کنیم
و دیگری وقتی هست که دوباره باید شروع کنی و این کار خیلی سخته
چون آدم باید در خودش تغییراتی بده تا این نقطه شروع بشه
و این همون نقطه ای هست که هر کسی اگر بتونه اون رو پشت سر بگذاره
از موفق ترین آدمها می تونه باشه
چند روزه با خودم میگم
پیامبر پیامبر پیامبر
آخه من چی بگم من اصلا میتونم چیزی بگم درباره کسی که حبیب خداست یعنی خدا او را
دوست دارد و او خدا را دوست دارد او که مشرکین با تمام دشمنی هاشون دنبال تاریکی شب
میگشتن تا بتونند صدای قرآن او را بشنوند او که به همه بچه ها سلام می کرد و با هر کسی
که به او بدی می کرد مهربانی را هدیه می داد و . . .
این مطلبی که می خواهم بگم و به نظر خودم خیلی مهمه اینه که پیامبر ما که پیشرفته ترین
دستگاههای خلقت به اجازه خدا در دستش بوده میدونید به خدا چه می گفته
من یکی از اون هزار تا رو می خواهم بگم
ایشان به خدا می فرموده : (قریب به مضمون )
خدایا
یک روز به من روزی حلال بده تا شکرت کنم
و روز دیگر به من روزی نده تا از تو درخواست کنم
امروز سالگرد به امامت رسیدن امام دوازدهم ما شیعیان است
به خودم گفتم : این از بهترین بهانه هاست برای نوشتن از کسی که اگر می نویسم فقط نوشتن را او منحصر می دانم
و اگر می گویم : تنها گفتار اوست که عطش مرا سیراب می کند و اگر می شنوم به امید آنم که روزی صدایش را بشنوم
و اگر میبینم به آرزوی دیدارش است
این ها را گفتم : تا تو ای خواننده بدانی او هست اگر بخواهی او را می یابی
خلاصه امروز را به شما تبریک می گویم .